صلوات

صلوات بر محمد و آل محمد

۱۰ مطلب در ارديبهشت ۱۳۹۷ ثبت شده است

اعرابی و رسول اکرم صل الله و علیه و آله وسلم

عربی بیابانی و وحشی وارد مدینه شد و یک سره به مسجد آمد تا مگر از رسول خدا سیم و زری بگیرد. هنگامی وارد شد که رسول اکرم در میان انبوه اصحاب و یاران خود بود. حاجت خویش را اظهار کرد و عطایی خواست. رسول اکرم چیزی به او داد ولی او قانع نشد و آن را کم شمرد. به علاوه صحبت درشت و نا همواری را بر زبان آورد. و نسبت به رسول خدا جسارت کرد. اصحاب و یاران سخت در خشم شدند و چیزی نمانده بود که آزاری به او برسانند، ولی رسول خدا مانع شد.

ادامه مطلب...
۲۲ ارديبهشت ۹۷ ، ۱۹:۳۹ ۱ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰
حسین نصرالهی

امام باقر علیه السلام و مرد مسیحی

امام باقر، محمد بن علی بن الحسین علیه السلام، لقبش باقر است. باقر یعنی شکافنده. به آن حضرت (باقر العلوم) می گفتند، یعنی شکافنده ی دانشها. مردی مسیحی، به صورت سخریه و استهزاء، کلمه ی باقر را تصحیف کرد به کلمه ی بقر یعنی گاو، به آن حضرت گفت (انت بقر یعنی) تو گاوی. امام بدون آنکه از خود ناراحتی نشان بدهد و اظهار عصبانیت کند، با کمال سادگی گفت: « نه من بقر نیستم، من باقرم.»

ادامه مطلب...
۱۹ ارديبهشت ۹۷ ، ۱۹:۱۹ ۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰
حسین نصرالهی

در رکاب خلیفه

علی علیه السلام هنگامی که به سوی کوفه می آمد وارد شهر انبار شد که مردمش ایرانی بودند. کد خدایان و کشاورزان ایرانی خرسند بودند که خلیفه ی محبوبشان از شهر آنها عبور می کند، به استقبالش شتافتند. هنگامی که مرکب علی به راه افتاد آنها در جلو مرکب علی علیه السلام شروع کردند به دویدن. علی آنها را طلبید و پرسید:« چرا می دوید، این چه کاری است که می کنید؟!»

ادامه مطلب...
۱۹ ارديبهشت ۹۷ ، ۱۷:۰۷ ۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰
حسین نصرالهی

مسلمان و کتابی

در آن ایام، شهر کوفه مرکز ثقل حکومت اسلامی بود. در تمام قلمرو کشور وسیع اسلامی آن روز، به استثناء قسمت شامات، چشم ها به آن شهر دوخته بود که چه فرمانی صادر می کند و چه تصمیمی می گیرد. در خارج این شهر دو نفر، یکی مسلمان و دیگری کتابی (یهودی یا مسیحی یا زرتشتی)، روزی در راه به هم بر خورد کردند. مقصد یکدیگر را پرسیدند. معلوم شد که مرد مسلمان به کوفه می رود و آن مرد کتابی در همان نزدیکی، جای دیگری را دارد که برود. توافق کردند که چون در مقداری از مسافت راهشان یکی است، با هم باشند و با یک دیگر مصابحت کنند. راه مشترک، با صمیمیت، در ضمن صحبت ها و مذاکرات مختلف طی شد.

 

ادامه مطلب...
۱۸ ارديبهشت ۹۷ ، ۲۰:۴۶ ۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰
حسین نصرالهی

قافله ای که به حج می رفت

قافله ای از مسلمانان که آهنگ مکه داشت، همین که به مدینه رسید چند روزی توقف و استراحت کرد و بعد،از مدینه به قصد مکه به راه افتاد. در بین راه مکه و مدینه، در یکی از منازل، اهل قافله با مردی مصادف شدند که با آنها آشنا بود. آن مرد در ضمن صحبت ها متوجه شخصی در میان آنها شد که سیمای صالحین داشت و با چابکی و نشاط مشغول خدمت و رسیدگی به کار ها و حوائج اهل قافله بود. در لحظه ی اول او را شناخت. با کمال تعجب از اهل قافله پرسید: «این شخصی را که مشغول خدمت و انجام کار های شماست می شناسید؟

ادامه مطلب...
۱۶ ارديبهشت ۹۷ ، ۲۱:۱۳ ۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰
حسین نصرالهی

غذای دسته جمعی

همین که رسول اکرم و اصحاب و یاران  از مرکب ها فرود آمدند و بارها را بر زمین نهادند، تصمیم بر این شد که برای غذا، گوسفندی را ذبح کنند.

یکی از اصحاب گفت:« سر بریدن گوسفند با من.»

ادامه مطلب...
۱۶ ارديبهشت ۹۷ ، ۲۰:۳۹ ۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰
حسین نصرالهی

بستن زانوی شتر

قافله چندین ساعت را رفته بود آثار خستگی در سواران و در مرکب ها پدید گشته بود. همین که به  منزلی رسیدند که آنجا آبی بود، قافله فرود آمد. رسول اکرم نیز به همراه قافله بود شتر خویش را خوابانید و پیاده شد. قبل از همه چیز، همه در فکر بودند که خود را به آب برسانند و مقدمات نماز را فراهم کنند.

ادامه مطلب...
۱۵ ارديبهشت ۹۷ ، ۲۰:۵۹ ۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰
حسین نصرالهی

رسول اکرم صل الله و آله وسلم و دو حلقه ی جمعیت

رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) وارد مسجد مدینه شد، چشمش به دو اجتماع افتاد که از دو دسته تشکیل شده بود و هر دسته ای حلقه ای تشکیل داده سرگرم کاری بودند.

ادامه مطلب...
۱۴ ارديبهشت ۹۷ ، ۱۳:۲۶ ۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰
حسین نصرالهی

خواهش دعا




 شخصی باهیجان و اضطراب به حضور امام صادق (علیه السلام) آمد و گفت:«درباره ی من دعایی بفرمایید تا خداوند به من وسعت رزقی بدهد، که خیلی فقیر و تنگ دستم.» 

امام:«هرگز دعا نمی کنم.


 

ادامه مطلب...
۱۴ ارديبهشت ۹۷ ، ۱۲:۳۴ ۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰
حسین نصرالهی

مردی که کمک خواست


به گذشته پرمشقت خویش می اندیشید، به یادش می افتاد که چه روز های تلخ و پر مرارتی را پشت سر گذاشته، روز هایی که حتی قادر نبود قوت روزانه ی زن وکودکان معصومش را هم فراهم نماید. با خود فکر کرد که چگونه یک جمله ی کوتاه

- فقط یک جمله

- که در سه نوبت پرده ی گوشش را نواخت، به روحش نیرو داد و مسیر زندگانی اش را عوض کرد و ...

ادامه مطلب...
۱۳ ارديبهشت ۹۷ ، ۱۵:۲۹ ۱ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰
حسین نصرالهی